آنقدر بال در بال آسمان ساییدی که آسمانی شدی
تورا چه پیوندی با وصل عاشورایی ات بود که صفادر صفاکردی
نگاهت چه رازی در آسمان داشت که لب نکوشیده قربان مقبول آستان دوست شدی
عباسم !حج مقبولم!قربانی عشقبازی ام!بهای طواف من تقدیم توبود وگذشتن از همه ی زیبایی های زندگی ام که با تو مفهوم یافت.
آن هنگام آموختی که باید گذشت.یادت هست یادم دادی باید در گوشه دنیا ایستاد و از دور نگاه کرد ومن از تو می آموختم جهزی ام را تک تک ویکجا هدیه ی این وآن کنم .میوه ی پلاسیده دست فروش درس زندگی ام بود و....